سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 اسفند 14 , ساعت 7:57 عصر




ای کاش چشمانت مرا حد میزد ای کاش

بر جذر رفتارم کمی مد می زد ای کاش

با گوهر چشمت مرا هم گوهری کن

برق نگاهت در رهم سد میزد ای کاش

آقا سلامت میکنم با این دلی که...

خود را ملامت میکنم با این دلی که....

رسمش نبود از ما تو دورِ دور باشی

هر شب شبم شب باشد و تو نور باشی

یک غم  غم دنیا شده وقتش رسیده

غوغا شده ، آقا بیا وقتش رسیده

تو هر چه با ما کرده ای عیبی ندارد

صغری وکبری کرده ای عیبی ندارد

صد عقده دارد این دلم بی ناز دستت

این عقده را وا کرده ای عیبی ندارد

با تو تمام شعر هایم شعر ناب است

با ما چنین تا کرده ای عیبی ندارد



 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ