شنبه 89 اسفند 14 , ساعت 7:57 عصر
ای کاش چشمانت مرا حد میزد ای کاش
بر جذر رفتارم کمی مد می زد ای کاش
با گوهر چشمت مرا هم گوهری کن
برق نگاهت در رهم سد میزد ای کاش
آقا سلامت میکنم با این دلی که...
خود را ملامت میکنم با این دلی که....
رسمش نبود از ما تو دورِ دور باشی
هر شب شبم شب باشد و تو نور باشی
یک غم غم دنیا شده وقتش رسیده
غوغا شده ، آقا بیا وقتش رسیده
تو هر چه با ما کرده ای عیبی ندارد
صغری وکبری کرده ای عیبی ندارد
صد عقده دارد این دلم بی ناز دستت
این عقده را وا کرده ای عیبی ندارد
با تو تمام شعر هایم شعر ناب است
با ما چنین تا کرده ای عیبی ندارد
نوشته شده توسط روح الله | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ